آخرین ساعت
مرد روی تخت دراز کشید. گذشت عمر، موهایش را به رنگ برف کرده بود. نگاه ساعت کرد که روی میز عسلی بود. عقربهها چهار و بیست دقیقه را نشان میداد. چند لحظه گذشت. برخاست. آرام و آهسته به هال رفت. تلویزیون بزرگ صفحه تخت، سهکنج دیوار جا خوش کرده بود. دودست مبل شیک و گران […]